توضیحات
تصور کنید کلاسی داریم که دکتر محمدجواد ظریف (وزیر خارجه دولت یازدهم و دوازدهم)، دکتر غلامعلی حداد عادل (رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی)، عبدالکریم سروش (فیلسوف و عضو ستاد انقلاب فرهنگی در اوایل انقلاب)، استاد محمدتقی فیاضبخش (استاد اخلاق)، کمال خرازی (وزیر اسبق امور خارجه)، محمدرضا نعمتزاده (وزیر اسبق صمت)، مرحوم دکتر حسن غفوریفرد (وزیر اسبق نیرو)، شهید دکتر محمود قندی (دومین وزیر پست و تلگراف و تلفن پس از انقلاب)، و شهید سیدکاظم موسوی (دومین معاون وزارت آموزش و پرورش پس از انقلاب) همگی در آن حضور داشته باشند.
یک جورهایی انگار داریم کلاس درسی را تصور میکنیم که نمایندههایی از تمام طیفهای مختلف مذهبی در آن هستند؛ آن هم نمایندههایی که هرکدام در دورهای مسئولیتهای ردهبالای کشور را بر عهده داشتند. اما… این فقط یک تصور نیست!
همه این افراد، بهعلاوه چندین و چند نفر از دیگر افراد تأثیرگذار اجتماعی، در سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷، زمانی که نوجوان بودند، در کلاس اخلاق علامه کرباسچیان در مدرسه علوی حضور داشتند.
تصور اینکه این افراد، با تمام تفاوتها و تنوعشان، همگی تحت آموزش یک استاد بوده باشند، هم سخت است و هم شگفتانگیز. این موضوع آدم را به فکر فرو میبرد که استادشان چه کسی بوده که توانسته چنین تنوعی را کنار هم جمع کند و بهگونهای آموزش دهد که هرکدام در یک زمینه افراد برجسته و اثرگذاری شوند.
علیاصغر کرباسچیان (معروف به علامه کرباسچیان 1293-1382)، تدوینکننده نخستین رساله توضیح المسائل، و از بنیانگذاران مدارس علوی و نیکان بود. به نوعی میتوان او را بنیانگذار نخستین مدرسه مدرن اسلامی دانست. این مدرسه در زمان خود ارائهدهنده مجموعهای تلفیقی از آموزشهای مرسوم نظام تعلیم و تربیت نوین و آموزههای مذهبی بود و در سالهای قبل و بعد از انقلاب توانست شیوه خود را با اندک اختلافاتی در دیگر مدارس مذهبی تهران از قبیل احسان، کمال، رفاه، روزبه، روشنگر و فخریه گسترش دهد.
علامه در سالهای پیش از انقلاب، در حالی که از شاگردان برجسته آیتالله بروجردی بود و بسیاری احتمال میدادند که بهزودی به مقام مرجعیت برسد، همه این موقعیتها را در قم رها کرد و راهی تهران شد تا مدرسهای تأسیس کند!
استدلالش این بود که در حوزههای علمیه، رساله توضیحالمسائل تدوین و چاپ شده، اما رسالهخوان وجود ندارد. چون مدارس آن زمان عملاً در خدمت ترویج بهاییت بودند و معمولاً از میان آنها دانشآموزی با باورهای اسلامی پرورش پیدا نمیکرد. البته در همان زمان، افراد دیگری هم با همین دغدغه اقدام به تأسیس مدرسه کردند، اما هیچکدام از نظر کیفیت به سطح مدرسه علوی نرسیدند.
«شش سال است شما آقایان درس خواندهاید. شاید کسی باشد که اگر از او بپرسند «شما براى چه درس مىخوانی؟» نتواند درست جواب بدهد و بگوید: «همه درس مىخوانند، من هم درس مىخوانم. روز اول مهر، مگر مىشود آدم توی خانه بماند؟ باید به مدرسه برود: دبستان، بعد راهنمایى، بعد دبیرستان، بعد هم دانشگاه. بعد هم شغلى انتخاب کنیم و زن و بچه دار بشویم.» بهنظر این فرد، هدف همین است دیگر. شعرش هم این است:
مىخوام برم من مدرسه دایه دایه جون دایه دایه جون
بخونم درس هندسه دایه دایه جون دایه دایه جون»
ایشان در سالهای پیش از انقلاب در مدرسه علوی، درس اخلاق میداد و کلاسی برگزار میکرد که محتوای آن بر مسائل زیربنایی دینی و اخلاقی متمرکز بود. علامه بهگونهای درس میداد که دانشآموزان در کمتر از چند دقیقه، هم احساساتی میشدند و گریه میکردند، و هم چند دقیقه بعد به دلیل جذابیت و شوخیهای کلاس، از ته دل میخندیدند.
«بشر خیلی بزرگتر از این است که فکر شکم باشد و هی بگوید: «چه بخوریم؟» غذا که رفت پایین، اصلاً نمیگوید که «من چه بودم؟». آیا سزاوار است انسان برای این، انرژی صرف کند؟ متأسفانه امروز چه انرژیها برای شکم صرف میشود. پدر از آنطرف به اینطرف که پول پیدا کند که مواد خوراکی بخرد؛ مادر هم از صبح تا ظهر تمام انرژیاش صرف میشود که غذا را رنگ و روغن بدهد و ادویه بزند تا خوشمزه بشود برای هفتهشت دقیقه لذت؛ درحالیکه اگر صبر کنید تا گرسنه شوید، هر غذای سادهای را با اشتها میخورید. این شاعر چقدر قشنگ میگوید:
از کمخواری زیرک و هشیار شوی
وز پرخواری تنبل و بیکار شوی
پرخواری تو جمله ز پرخواری توست
کم خوار شوی اگر که کمخوار شوی
«هرکی معنی کنه شاه فرنگه!»
«هرچه بیشتر بخوری، بیشتر خوار میشوی.»
«بارک الله. پرخواری تو یعنی چه؟»
«یعنی پستی و ذلت تو.»
«آفرین. یعنی زیاد خوار و پست شدنت، همهاش از پرخوری توست. لقمههای کلهگربهای! برو که آمدم! در مقابل، اگر کم غذا بخوری، کم ذلیل میشوی.»
حالا برای اینکه حفظ بشوید، من شعر را با آهنگش میخوانم:
[استاد شعر را با آهنگ میخوانند و برای جاانداختن ریتم، میگویند:] ای یار، مبارک بادا، ایشالا مبارک بادا!»
روش تدریس او کاملاً مشارکتی بود؛ بهطوری که دانشآموزان در بحثها نقش فعالی داشتند و او صرفاً سخنران نبود.
سری کتابهای «به دانشآموزان» محتوای همین کلاسها را شامل میشود و بخشبندیاش هم بر اساس جلسات سال تحصیلی تنظیم شده است؛ از زنگ اول سال تا آخرین جلسه کلاس اخلاق. جالب اینجاست که محتوا برای هر سال تحصیلی متفاوت طراحی شده بود و کاملاً با نیازهای سنی دانشآموزان آن مقطع همخوانی داشت. یعنی مطالب و شیوه تدریس برای دانشآموزان سال هفتم کاملاً متفاوت از سال دوازدهمیها بود.
در چاپ این مجموعه نیز همین رویکرد رعایت شده و هر جلد از این مجموعه ششجلدی به یک سال تحصیلی اختصاص دارد. جلد اول، که اینجا معرفی میشود، مربوط به کلاس هفتم است و جلدهای بعدی به ترتیب به سالهای بعدی تا کلاس دوازدهم اختصاص پیدا کردهاند.
در جلد اول این کتاب، موضوعات مهم و متنوعی مطرح شده است، از جمله «ارزش عمر»، «انسانیت»، «بقای روح»، «نیکی کردن در مقابل بدی»، «مراعات دیگران»، «حسن معاشرت با خانواده»، «دقت در حقالناس»، «دنیادوستی و نفی آن»، «روزه»، «نماز»، «شکمپرستی و دوری از آن»، «فیلم و تلویزیون» و … .
«وقتى پروندۀ خودتان را نگاه مىکنید، مىبینید یک نقطۀ تاریک در آن نیست. همینطور که روى تخت بیمارستان افتادهاید و فهمیدهاید که باید مُرد، نگاه مىکنید مىبینید هیچ حقالناسی به گردنتان نیست. اگر هم بدهى داشتهاید، آن را دادهاید. اگر دل کسى را شکستهاید، از او عذر خواستهاید. حقالناس تنها پول نیست. اگر یک حرف دلخراش به کسى زدید که دل او را شکست، باید او را از خودتان راضى کنید.
تا توانى دلى به دست آور
دلشکستن هنر نمىباشد
اگر مادر شما از شما ناراضى است، باید امشب بهمحض اینکه به منزل رسیدید، دستش را ببوسید و بگویید: «من را حلال کن.» تا مادر حلال نکند، فایده ندارد و گناهان شما آمرزیده نمىشود. یا اگر خواهرتان از شما ناراحت است، همچنین. یک وقت مىبینید شدهاید یک فرشتۀ رحمت.»
یکی از ویژگیهای بسیار خاص و کمنظیر این سری از کتابهای مؤسسه علامه کرباسچیان، نمایهسازی مفهومی در انتهای هر جلد است. این بخش به خواننده کمک میکند تا دستهبندی ذهنی دقیقی نسبت به موضوعات پیدا کرده و مطالب خواندهشده عمیقتر در ذهنش ثبت شود؛ قابلیتی که مشابه آن در کمتر کتابی دیده میشود.
این کتاب میتواند پیشنهادی عالی برای معلمان خصوصا معلمان جوان و کمتجربه باشد که به دنبال ایدههای جدید برای روش تدریس هستند و میتوان مطمئن بود که از خواندن آن راضی خواهند بود. همچنین گزینهای بسیار مناسب برای مربیان و فعالان فرهنگیای است که با کودکان و نوجوانان سروکار دارند. البته که خود دانشآموزان نیز میتوانند با خواندن این کتاب با بخش مهمی از اعتقادات مهم دینی آشنا شوند.
به مادرتان بگویید: «چرا نماز میخوانی؟» میگوید: «چون مسلمانم.» بگویید: «در نماز میگویی: ایاک نعبد؛ (فقط بنده تو هستم). آیا تو بنده اویی یا بنده بستگانت؟ اگر بنده اویی، در مجلس عروسی، وقتی دیدی سروصدا شروع شد، چرا بیرون نیامدی؟»
همچنین مجموعه کتابهای «به دانشآموزان» توانایی رفع نیاز خواننده در زمینه مباحث اخلاقی را نیز دارد و به او کمک میکند تا بر مسائل زیربنایی اخلاقی تمرکز کرده و خودش را ارتقا دهد. چرا که سبک تربیتی علامه کرباسچیان به گونهای بوده که بر موضوعات محدود اما کلیدی تمرکز میکرد؛ موضوعاتی که حل آنها تغییرات زیربنایی و گستردهای در فرد ایجاد میکردند.
«واقعا اگر خوب باشیم، بد است؟ آیا یکی از بدیها این است که آدم خوب باشد؟ پدر راضی، مادر راضی، خواهر راضی، رفیق راضی، معلم راضی، خدا راضی، آیا این بد است؟ میفرمودند: «بد نکنیم، برای اینکه بد است.» میگوید: «بد نکنیم که چطور بشود…؟» چطور ندارد، کار بد نباید کرد.
وقتی میخواهند چک را نقد کنند، شناسنامه میخواهند که مبادا چک مال دیگری باشد. کسی گفت: «رفته بودم ژاپن. چک را دادم و مثلا دههزار تومان گرفتم. به آن پیرمرد مامور بانک گفتم: شما از کجا فهمیدید که من دروغ نمیگویم؟ عینکش را گذاشت روی میز. یک نگاهی به من کرد و گفت: مگر انسان دروغ میگوید؟!»
ببینید، صحبت بهشت و جهنم نیست. آنها بتپرستاند. بااینحال میگوید: «انسان دروغ نمیگوید.» شما چه تقصیر دارید؟ در محیطهایی تربیت شدهاید که وقتی تلفن صدا میکند، پدر میگوید: «ببین کیست، اگر حسن دبوری بود، بگو نیست؛ اگر رضا سهکله بود بگو هست.»»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.